خاطرات عاشقانه من ونفسیم
بهترین لحظه های من زیر سایه عشق تو
درباره وبلاگ


♥بــِسْم ِاللهِ الرَّحْمن ِالرَّحیمْ♥ وَإِن یَكَادُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْر وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِین ♥♥♥♥♥♥ به صندوقچه خاطرات من ونفسیم خوش اومدین همنفسم:مهندس عمران من:دانشجوی پیراپزشکی عمر عشقمون:از زمانی که من 14 ساله و نفسیم 16 ساله بود الانم بعد از گذشت 7سال هر روز عاشقانه تر بهم نگاه میکنیم خاطرات اینجا رو تقدیم میکنم به تنها عشق زندگیم اینستامون:_manonafasiim_



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 88
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 88
بازدید ماه : 410
بازدید کل : 290013
تعداد مطالب : 162
تعداد نظرات : 1370
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
فافا

آخرین مطالب


 
سه شنبه 6 مرداد 1394برچسب:, :: 16:25 :: نويسنده : فافا

رمز برداشته شد ما از اوناش نیستیم بعله

گفتم بیام قبل سفر یه خبری از خودم بگمComputer اول اینکه میخوایم فردا بریم سمت مازندران تا جمعه هم برمیگردیم امیدوارم بهم خوش بگذره چون اونجایی که میخوایم بریم کسی همسن من نیست همش بد بشینم یک جا خودم با خودم سرگرم باشم برم جنگل ...منم که عادت ندارم کم حرف بزنم ساکت بشینم بخاطر این سختمه مقداری دومین خبر اینکه یه تصمیمایی برای خودم دارم داروی گیاهی میخوام بگیرم جهت کاهش وزن یه دکتر پوست مو برم یک تغییر رنگ البته بارنگ های طبیعی برای موهام در نظر دارم Red Hairو اگه وقت بشه دنبال کارای دندونم باشم دوست دارم یه کارایی کنم مثل این بازیگرای خارجی دندونام از سفیدی برق بزنه لبخندم زیباتر بشهحالا برم ببینم دکتر چه پیشنهادی داره پارسال رفتم گفتم جرم گیری میخوام خیلی محترمانه گفت برو ببینم بابا دندون شما نیاز به جرم گیری نداره اما من دوست دارم دندونام مثل کاغذ سفید باشه یه کتاب خون شناسی یک سال خریدم نخوندم اونو باید بخونم و یک عالمه رمان فیلم ببینم این مورد اخریه جزو کارای مهمم محسوب میشه اولویت داره این کارایی بود که باید همه رو تا پایین تابستون انجام بدم رابطه من همسری مثل عنوان پست هست فعلا تا ببینیم خدا چی میخواد نه روی من کم میشه نه ایشون مثل فیلم اتش بس شدیم 519213_800179.gifباهم حرف میزنیم اما لجوج بازی درمیاریم کودکای درونمون خیلی فعال شدندیگه چی بگم اهان رفتم خرید یه چیزایی گرفتم که عکسش رو میزارم اما اصلا اون مانتویی که در نظر داشتم پیدا نکردم باز باید از سفر اومدیم برم بگردم عکس سارافونامو براتون میزارم که ماجرا داره برای ماه رمضون که خونه عموها دعوت بودیم میزبان یک تم انتخاب میکرد دخترا و هرکسی که مایل بود تم رعایت میکرد(بفر.ما.یید.شا.م بازی میکردیم)تازه میرسیدیم خونه تو گروه بهم امتیازم میدادیممن تم خونمون رو گل گلی گذاشتمدخترعموم رنگی رنگی گذاشت منم شال زرد سارافون زرشکی شلوار مشکی پوشیدم گل سر ریز رنگی رنگی شش هفت تا چسبوندم به موهام هر ناخونمم یه رنگ زدم و در نتیجه همه مایل بودن ازم عکس بگیرن از بس خوشتیپ شده بودمچند روز پیش من داخل اشپزخونه بودم که دیدم یه صدای مهیبی اومد سه متر پریدم اول فکر کردم نارنجکی بمب دستی چیزی انداختن اما چند ساعت بعد متوجه شدیم طبقه بالایی زودپزش ترکیده خیلی صدای بدی داشت اما خوشم اومد ادرنالینم یک لیتر ترشح شد راستی میخوام یه پست ثابت بزارم راجبه ایده هام برای زندگی هدیه مراسم....خلاصه از کوچکترین کارها توش بنویسم که یادم نره به موقع اگه اگه خدا خواست ایشالا ازشون استفاده کنم یه نکته ایی هم راجبه پست تولدامون بگم که عکساشو اپلود کردم اما چون دوست دارم پست هایی که مربوط به خودمونه رو با شوق ذوق  عشق بنویسم که الان وضع ذوقم زیاد مساعد نیست گذاشتم هروقت به وضع مساعد صددرصد رسید بنویسمدوستای خاموش عزیز لوس بازی کنار بزارید روشن بشید تا ادامه مطلب بدون رمز بزارم لوس بشید منم لوس میشممخصوصا الان که کودک درونم سرتق شدهمن وبلاگایی که میرم وقتی میبینم عکسم گذاشتن خیلی بهم میچسبه از این به بعد سعی میکنم هر عکسی که شد از غذا خرید....بزارم که پستام به شمام بچسبه

بفرمایید با رمز همیشگی

عشقنامه:دووووست دارم تامی جون اما عقب نمیکشم تو بکش و همچنین منت جری خانومم بکش حالا باهاش صحبت میکنم شاید بخشیدت



ادامه مطلب ...
 
دو شنبه 22 تير 1394برچسب:, :: 4:50 :: نويسنده : فافا

سلام به سرباز وطن و سلام گرم و صمیمانه خدمت عشقولیای خودم حق دارید دعوام کنید خیلی تنبل شدم میدونم اما اگاه باشید که یه عالمه عکس و تعریفی از تولد همسری و تولد خودم دارم که در پستی جانانه تقدیم خواهم کرد و یه چیز دیگه اینکه بدجور دلم میخواد یه عکسی حدودی یعنی با پنهان کردن صورت براتون بزارم بزارید ببینم اقای نفسی اجازه میده یا نه واقعا ناراحت شدم برای دوستای بلاگفایی که همچین بلایی سرشون اومد چی بگم من الان به بلاگفای بوووق یه چیزی باز همین اول بگم بعد برم سراغ حرفای خودم دریا جون کجایی من هنوزم تو شوکم یعنی رفتی که رفتی یه خبر از خودت به من بده دختر من هنوزم منتظرم از این دخملای بد بنده شاکی هستم چرا میرن یهویی دیگه خبری از خودشون نمیدن(خودم یک وال-یی/مونای ورپریده/یک بانوی کوچک/من وتو تا ابد/خونه عشقولی من/من و شوشو و خانوم گل که میدونم نمینویسه اما دوست دارم یه کامنتی ازت ببینم که بدونم خوبی چیکار میکنی و دوستای بدون وبلاگی خوب خودم کجایید شماها)لیستی که اعلام شد زودتر لطفا از خودشون خبر بدن برام مهم هستید دوست دارم بدونم حالتون خوبه خوشید یادتون نره هاااااا منتظر همتونممن حتی اگه یک سالم ننویسم بدونید که هفته ایی سه چهار بار حتی در اوج کار امتحان....با گوشی به همتون سر میزنم

از خودم نفسیم بگم که خوبیم 6352_gholi_motori_&_sorati.gifریزتر بخوام بگم من موفق شدم بیست پنج واحد این ترم پاس کنم اما نه با معدل نه چندان خوب مثل ترم قبل راستش این ترم فقط دوست داشتم این واحدا پاس بشه که ترم بعد که ایشالا ترم هفت و ترم اخر هست سبک تر بشهدوست دارم نوزده واحد باقی مونده رو با معدل بیست پاس کنم دقت کنید میگم دوست دارم فکر بد نکنید از نفسیم بگم که با دعا نذر نیاز دوماه کسری خدمت خورددلیلشم اینه که بسیجی فعال بود فکر کنید نفسی یک دو سال بس_یج_ی فعال بوده چقدرم بهش میاداز همون اولم میدونستیم که اگه کارت فعال داشته باشه کسری میخوره به این نیت ثبت نام کرد دلیل کامل گفتم که ریا نشهایشالا اگه خدا بخواد تا اخر امسال غول قورباغه سربازی رو میشکنیم قورت میدیم دخملا یه چیزی رو بهتون بگم گوشاتونو بیارید نزدیکبه احتمال زیاد هشت دی که مصادف با تولد پیامبر امام صادق و همچنین تاریخ روز اولین دیدارمون خانواده همسری برای اولین جلسه خواستگاری و اشنایی تشریف میارن شماها اولین کسایی هستید که بهشون این خبر گفتم هنوز به مامانم تاریخ دقیق اعلام نکردم گذاشتم نزدیکش شد بگم اخه شنیدید که میگن گلاب به روتون ببخشید حرف پیش....برامون دعا کنید که کارامون بابا....جور بشه قول میدم عکس جشن عقدمون که حسابی جینگیلاسیون میشیم براتون البته با رمز بزارم چه همسری اجازه بده چه نده میزارم والا از همون اول باید قدرت خانوم خونه مشخص بشه صدام نشنوم  دیگه چی بگم اهان کمکم کنید باورتون میشه اگه بگم تو سایت های مختلف پیج های اینستا بالای دوهزار تا مدل انگشتر دیدم و از این بین دو مورد رو پسندیدم که باز دودلم نسبت بهشون همسری هم دیگه صبرش سر اومده و میگه ضعیفه تا اخر این ماه بد انگشتر نشون رو انتخاب کنی بسه هرچی گشتی به همسری میگم حالا شما مطمئنی که بابای بنده رضایت میده به ازدواج ما که به من میگی انگشتر انتخاب کن میگه اه راست میگیاا اینجوری شاید زنم سلیقه تو رو پسند نکنه انگشتر بخواییم عوض کنیم ضرر میکنیم شیطون میگه...استغفرالله

دیگه چی بگم این روزا که روزه میگیرم تا سحر بیدارم و تا لنگ ظهر یعنی ساعت سه میخوابم که اونم بخاطر همسری بیدار میشم که میرسه خونه سلام خسته نباشید بگم وگرنه با خودم بود تا پنج شش میخوابیدم(فافا خرسیان)ماه رمضون هم سه شب افطاری دادیم شب اول عمو عمه... حدود سی نفر شب دوم چهارده نفر و شب سوم هشت نفر منم هی ژل رولی رنگی پنگی میذاشتم هنرنمایی میکردمشبا هم که به امید عشق پایتخت میشینم پای تی وی واقعا دوستشون دارم مخصوصا اینکه منو یاد شهر ابا اجداد همسری میندازه خلاصه این مدت که نبودم اتفاق خواستی نیفتاد من درگیر امتحانا بودم همسری هم که میره پادگان میاد در پایان شما رو به یک سوال دعوت میکنمهمسری میگه من میخوام سه تومن هزینه کنم تو یا یه انگشتر دو سه تومنی بردار یا اگه یه انگشتر خوشت اومد که کمتر بود باقی سه تومن رو هر چی موند بازم یه تیکه طلا بردار  حالا من میگم به نظرتون شیک نیست که من سه تومن رو جای انگشتر نشون یه نیم ست بردارم به عنوان نشون ؟چون کار متفاوتیه و تا حالا کسی این کار انجام نداده خوشم میاد راستیتش خودمم اتفاقی وقتی دنبال انگشتر بودم این ایده رو دیدم نظرتون بگیدخوشحال میشملطفا اگه فیلم ایرانی یا خارجی خوب و یا رمان جذاب میشناسید اسمش بگید و یه سوال دیگه اینکه راهی هست برای دانلود سریع فیلم اخه برای من هفت هشت ساعت طول میکشه تا یه فیلم دانلود بشه

عشقنامه:سربازتم سرباز

 
یک شنبه 7 تير 1394برچسب:, :: 3:2 :: نويسنده : فافا

من هنگم دریا واقعا رفتیاون همه خاطره......چی بگم کجایی بیا برام مفصل توضیح بده ناراحتم

ازی جون دیگه نیستی شما الان یعنی داری چی کار میکنی فراموش کردی....

چقدر غمگینم برای این اتفاقا خدا کنه شماها نباشید از ته دل میخوام خوشبختی رو با بند بند وجودتون حس کنید هیچ وقت فراموشتون نمیکنم

دریااااااااااااااااااااااااااااا کجایی

 
جمعه 29 خرداد 1394برچسب:, :: 10:50 :: نويسنده : فافا

دیروز وقتی بعد از دو سه هفته مشغله درسی بدو بدو های روزانه اومدم مدیریت انگار یکی هولم داد که به ارشیو نگاه کنم ببینم تولد صندوقچمونه  پس اینم یه موجهایی به من میفرسته که منو کشوند اینجا اونم چی دقیقا روز تولد افتتاحیش عزیزمـــــــــــــــــــــــــــــــــی قشنگم دوساله شدنت مبارک

شکلک های شباهنگ Shabahang- Happy Birthday: 6

 
جمعه 11 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 20:24 :: نويسنده : فافا

سلاااااااااااااااااام به همسری در سفر و سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام به جینگیل پینگیلای خودم خوبید خوشید مماخاتو چاخالوئه اول روز پدر و مرد رو به همسر گلم و باباهای مهربون مخصوصا بابای خودم همسری تبریک میگمایشالا همیشه سلامت شاد و خوشحال باشن سایشون بالا سر خانواده هاشون باشه وووویی فکر کنید بابام اینجا رو پیدا کنه بخونه اصن فکرشم رعشه میندازه بر وجودم

خوب میبینم که منتظر هستید روز تولد همسری رو تعریف کنم اما باید بگم نووورچ اومدم همینجوری پست بزارم عرض یا ارض اندامی کنم برم راستی تا باز یادم نرفته بگم دوستانی که وبلاگ دارید اصلا توجه کردید که من امسال چند دقیقه ایی بعد از سال تحویل براتون کامنت گذاشتم عید تبریک گفتم یعنی بعد از اینکه عید به همسری تبریک گفتم لپ تاپ باز کردم اول پست گذاشتم بعدم با دقت لینک دوستامو نگاه کردم برای همتون کامنت گذاشتم تا ساعت چهار صبحم طول کشید دیگه نمیدونم رسیده یا نه پس دریابید که فافا بسیووووووووووور دوستون داره

من الان از گرمابه اومدم موهام خیس هستش هوا هم خیلی گرمه دراز کشیدم رو تخت دارم براتون پست میزارم همسری هم با خانواده رفتن شمال الانم پسرم خوابیده دیگه چی بگم اهان هم دیشب و هم امروز صبح خانواده من به همراه عموها و عمه بابابزرگ رفتن پیک نیک اما من نرفتم و خیلی شیک به سرم خورد که پاشم برای خودم ناهار مفصل بزارم اول که هدف چلو گوشت با باقالی پلو بود که در فریزر رو باز کردم هرچی به بسته بندی های گوشت نگاه کردم تشخیص ندادم کدوم برای چلو گوشت و کدوم خورشتیهhttp://www.freesmile.ir/smiles/29682_gholi_poshte_parde.gif بنابراین به زرشک پلو رضایت دادم لازمه که بگم هیچ کدوم رو تا حالا درست نکرده بودم برای اولین بار بود میخواستم بپزم اهان نه الان یادم افتاد که یکبار چلو گوشت گذاشتم که کاملا جزغاله شد و یکبارم مرغ گذاشتم و همچنین یکبارم برنج کته گذاشتم که مثل خمیربازی شده بود خلاصه عزمم برای زرشک پلو جزم کردم با راهنمایی های همسری برنج هم گذاشتم همش اس میدادم چقدر اب چقدر نمک.....بهش میگم اون بی ادبی موش که تو برنج میگن درمیاد چه شکلیه که حواسم باشه از زیر دستم در نره میگه خوب گلم مگه واجبه بلد نیستی برنج بزاری غذاتو با نون بخور با ذوق اس دادم میگم نمیدونی چی پختم میگه یعنی امیدی بهت هست یعنی بعدا از گشنگی هلاک نمیشم خیلی خسته شدم واقعا اشپزی کار سختیه به نفسی میگم خسته شدم میگه یه وقت نافت نیفتاده باشه انقدر کار کردی همیشه نفسیم میگه مامان خیلی لوست کرده تنبلی تو کارای خونه امروز کمی به حرفش رسیدم چون هرچی گشتم جای خیلی از وسایل رو نمیدونستم مثل زعفرون یا همین تشخیص گوشت چلویی....عکسا داغ داغ برای چهار پنج ساعت پیش بفرمایید بنگرید

 

 

 



ادامه مطلب ...